دوستان سال جدید داره میاد.
کاش دل هامونم با آمدن سال جدید خالی از همه کینه ها کنیم
وبیشتر از قبل با هم مهربون باشیم .
سال نو همگی مبارک
من براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.
اینا رو از یه سایت گرفتم جالبن از دستشون نده
ادامه مطلب...
ببین چقدر تکرار عادت ها ادم ها رو خسته میکنه
امروز سیما بهم گفت چی میشد اگرما یه گاهی اسم خودمون رو عوض میکردیم؟
جالبه نه؟ گفتم بنویسم اینجا ببینم نظر تو چیه؟
من تنهــــــایی را
بـــه محفلـــــی که بــه آن تعلــــق ندارم
ترجیــــــح میدهــــم....
لحظه ها وادار به زندگیم میکنند.
اندوه سنگینی است. حضور خسته ام اجبار است.
اندکی من" در زندگی من است .همه من گم شده است.
هراسی نیست از نبودن.
حسرت ها تمام لحظه ها را کدرمیکنند
یارای بودن نیست .چه پوچ شده ام من
.اکنون پر از خالیم
.بغض سنگینی است بی دلیل راه خودش راپیدا میکند.
گاهی کسی میپرسد کجایی؟اماافسوس لحظه ای منتظر پاسخش نیست.
منه اندک درتنهایی خود گم شده است.
صدایم درکوچه های غریب پرمیزند آشنایی نیست
اینجا آخر نبودن است......
اینم دل نوشته خودم
با همین سکه ..ماه میخرم چند ستاره ..میگذارم پشت پنجره ام...که اگر رهگذری رد شد از حومه تاریکی من ....جلوی پای خودش سنگ ببیند ونلنگد تا صبح.....
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه میکنی وقت رفتن است
باز هم حکایت همیشگی پیش از انکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو نا گزیر میشود آی ای دریغ وحسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر میشود.....
زانو نمی زنم حتی اگر سقف آسمان از قد من کوتاه تر باشد.......
در روزهایی که دلم شکسته بود یاد حرفهای "پدر ژپتو" افتادم که میگفت: پینوکیو ! چوبی بمان...... آدم ها سنگی اند........ دنیایشان قشنگ نیست...
به ســـرنوشـت بگـــــویــــــید اسباب بازی هایـــــش بی جان نیستــــند ؛ آدمنــد ، می شکـــــنــــنـد .... آرام تـــــــــر ... !
حبـــــــاب ها قــــــــربانــــــــــی هـــــــــــــوای درون خودشـــــــــاننــــــــــد.....
ادامه مطلب...
///درمیوه چینــی بی گــاه رویـــا را نارس چیـــــدند وتردید از رســـــیدگی پوســـید.///
به تماشا سوگند
وبه آغاز کلام
وبه پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای درقفس است
حرف هایم مثل یک تک چمن روشن بود........
ادامه مطلب...
آنه تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ؟ودرآن زمان که روشنی چشم هایت درپشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود؟
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت.ازتنهایی معصومانه دست هایت.
آیا میدانی که درهجوم دردها وغمهایت درگیرو دار ملال آور دوران زندگیت حقیقتی به زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
آنه اکنون آمده ام تا دست هایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاریودر آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی.
واینک آنه شکفتن و سبز شدن درانتظار توست در انتظار توست
ادامه مطلب...
باز هم رمـــــق هــای آخـــــــرروز جمعــــــه ومســافری که نیـــــــــامد.........
او آمدنی است لحظــــــــه ها میدانند یک لحظــــــــه به عشق مانده او می آیـــــــد........
ادامه مطلب...
آرامش آن است که بدانی درهر گام دست تو در دست خداست. لحظه هایت آرام.........
الهـــــــــی وربـــــــــــی من لـــــــــی غیــــــــرکــــــــــ
ادامه مطلب...
جدی بگو من اگر ازت بخوام حرف بزنی از چی میگی ؟چی رو دوست داری ؟؟خدا؟تنهایی؟؟من میخوام از دنیا بگم واقعا برا من یکی که رنگی نداره خیل وقت ها خوبه میتونی توش محبت رو واقعا حس کنی ولی بعضی موقع ها اینقدر پر از خودخواهی و غرور میشه که........بگذریم من که دلبستش نیستم البته انکار نمیکنم جونمو دوست دارم ولی دنیا رو نه.
به نظرتون این چی میخواد بگه؟
سلام به همه دوستانی که یه نیم نگاهی به وبلاگ من میندازن
این منــــم آخه مگه آدم میتونه خودشو تو دوتا جمله تعریف کنه؟
بی انصـــــــافیه
نه؟؟؟